نامه سرگشاده مجري زن مراسم قرعهکشي جام جهاني به ضرغامي (طنز)
نامه فرناندا ليما به عزتالله ضرغامي» عنوان مطلب طنزي است که به قلم امير وفايي در روزنامه قانون روز دوشنبه منتشر شده است
«نامه فرناندا ليما به عزتالله ضرغامي» عنوان مطلب طنزي است که به قلم امير وفايي در روزنامه قانون روز دوشنبه منتشر شده است.
«در پي پخش موفقيتآميز مراسم قرعهکشي جام جهاني از شبکه سه ايران و نقش بر آب شدن نقشههاي غرب در ترويج پوشش غربي در ميان جوانان ايراني، رئيس سازمان صدا و سيما در نامهاي از دستاندرکاران اين برنامه و خصوصا تدوينگري که موفق شده بود مجري خانم مراسم را به طور کامل سانسور کند، تشکر و قدرداني کرد. اگر غربيها ميدانستند ما در تدوين و سانسور همزمان برنامههاي پخش زنده اين قدر پيشرفت کردهايم عمرا ناز خانم فرناندا ليما را نميکشيدند.
در اين صورت شايد اجراي مراسم را به يکي مثل رسول نجفيان ميسپردند تا تاري هم برايشان بزند، "ميرن آدما" را بخواند و اشک مختصري از حاضران در سالن بگيرد.
ساعاتي پس از انتشار متن نامه رئيس سازمان صدا و سيما، خانم فرناندا ليما هم نامهاي خطاب به عزتالله ضرغامي نوشت و درد دلهايي را مطرح کرد:
« جناب آقاي ضرغامي سلام عليکم... پس از اجراي مراسم به محض آنکه به خانه رسيدم با وجود خستگي برنامه شما را از اينترنت دانلود کردم و ديدم. همانطور که برخي از دوستان ايرانيام از جمله جناب سلحشور پيامک کرده بودند اصلا مرا نشان نداديد. عيبي ندارد اما دوست ندارم ايرانيها فکر کنند من دختر بي بند و باري هستم. پدرم خيلي روي اين مسائل حساس بود. او تا قبل از ازدواجم مرا در خيابان تيمور صدا ميزد تا توجه کسي جلب نشود. به من گفته بودند مراسم قرعه کشي زنانه و مردانه است اما وقتي لباسهايم را عوض کردم و وارد سالن شدم ديدم مردها هم هستند. ميخواستم مراسم را ترک کنم. گفتم «پاي بيجوراب زشته» اما بلاتر پشت ميکروفون از همه خواست يا نگاه نکنند، يا به چشم خواهري نگاه کنند. به جمعيت که نگاه کردم ديدم همه گزينه دوم را انتخاب کردهاند. خدا ميداند چقدر خجالت کشيدم و سرخ و سفيد شدم تا مراسم تمام شد. باز جاي شکرش باقيست که لباس صورتيام را نپوشيده بودم. در ميان لباسهاي جشنيام همين که تنم بود از همه پوشيدهتر است.
چند وقت پيش به طور اتفاقي برنامه گلبرگ را از شبکه سه ديدم. کارشناس داشت دخترها را نصيحت ميکرد که چطور بايد پوشش خود را رعايت کنند. خيلي به دلم نشست. به شوهرم گفتم "رودريگو گوش کن، خيلي جالبه" اما او کنترل را از من گرفت و زد شبکه نسيم. مردم پشت ميکروفون جوک ميگفتند و رودريگو غش و ريسه ميرفت. رودريگو هم شوهر بي غيرتي نيست. شايد باور نکنيد اما در همين مراسم به من تذکر که داد که سنگين باشم و کمتر لبخند بزنم. اوايل ازدواجمان خيلي متعصب بود. يک بار وقتي فهميد من با کمترين لباس رفتم ماست خريدم قيامتي راه انداخت. قبلا شنيده بودم براي هنرپيشههاي زن فيلمهاي خارجي با کامپيوتر لباس پوشيده درست ميکنيد. کاش در مورد من هم همين کار را ميکرديد. خيلي دوست داشتم يک بار تصويرم از برنامه نود پخش شود و نظر امير حاج رضايي عزيز را در مورد خودم بدانم.
مراسم قرعهکشي ليگ برتر شما را هم ديدم. آنجا آقاي بهروان نقش مرا برعهده داشت. براي مسابقات بعديتان اگر مجري يا قرعهکش خواستيد با پوشش کامل در خدمتم.
از لحاظ سبيل نميتوانم با جناب بهروان برابري کنم اما سعي ميکنم خودم را به تيپ ايشان نزديک کنم. البته شما ناقلاها هم دو، سه بار زيرآبي رفتيد و تصويرم را نشان داديد. همان کافي بود تا بالاي هشت هزارتا درخواست دوستي از ايران داشته باشم. البته به رودريگو چيزي نگفتم چون خيلي روي اين مسائل حساس است. مرد است ديگر، غرورش اجازه نميدهد تعداد فرندهايش از تعداد فرندهاي زنش کمتر باشد. خلاصه ببخشيد اگر کمي بيناموسي شد. واقعا قصد و غرضي در کار نبود. باشد که روزي افتخار همکاري با آن تلويزيون پربيننده نصيب اين حقير شود.»
منبع : ايسنا